در قم استادى داشتم حضرت آيت الله ستوده روزى كه همسرش از دنيا رفته بود، در درس حاضر شد و فرمود: به خاطر اهميّتى كه براى درس شما قائل هستم ، اوّل به مجلس درس آمدم ، سپس به تشييع جنازه همسرم مى روم .
روزى شهيد رجائى به من گفت : آقاى قرائتى ! شما قرائتى با همزه هستى يا با عين ؟ گفتم : خوب معلوم است با همزه و از قرائت گرفته شده است .
آقاى رجائى گفت : قرائتى با عين هم داريم . من در فكر بودم كه قرائتى با عين به چه معناست . ايشان گفتند: از قارعه مى آيد، يعنى كوبندگى . بعد گفت : در فرازى از دعا، هم قرائتى با عين آمده هم رجائى . گفتم : كدام جمله ؟ گفت : ((الهى قَرَعتُ باب رحمتك بيد رجائى )) خدايا! دَرِ خانه رحمت تو را با دست اميدم كوبيدم .
گفتم : آفرين بر اين معلّم ، چقدر با قرآن و دعا ماءنوس است !!
روزى به شهيد مطهرى مطلبى را گفتم كه ايشان خنديد. گفتم : شما استاد ما هستى وعلامه طباطبايى استاد شماست . اگر شما چند روزى به مدرسه فيضيّه تشريف مى آورديد و طلبه ها سادگى زندگى شما، ظرف شستن ولباس شستن شما را از نزديك مى ديدند، درس بزرگى براى آنان بود. اين صحنه ها مشكلات را برايشان آسان وبه زندگى دلگرم مى كند.
يكى از كسانى كه اعدام شد روزى آمد قم و به من گفت : طلبه ها را جمع كن حرف هاى تازه اى دارم . جلسه تشكيل شد و او برداشت هاى جديد و تفسيرهاى امروزى پسند از قرآن داشت . من گفتم : شما اين حرفها را از كجا آورده اى ؟
گفت : اينها استنباط و برداشت هاى جديد من است .
گفتم : اوّلاً شما سواد چندانى ندارى . ثانياً شما حق ندارى چنين برداشت كنى . بايد ببينى امامان معصوم عليهم السلام از اين آيات چه فهميده اند؟ بايد با جوّ قرآن آشنا بشوى . حالا براى اينكه مشكل حل شود، خوب است شب جمعه به مجلس استاد مطهرى برويم و شما مطالب خود را عرضه كنيد.
ايشان گفت : اگر اين حرفها را به مطهرى بگوئيد، شما خائن هستيد. اين اسلام نابى است كه من دوست دارم شما طلبه ها بدانيد. گفتم : اين چه اسلامى است كه گوينده مى خواهد طلبه بفهمد، اما نمى خواهد استادش بفهمد.
استاد ما مى گفت : افرادى بودند كه وقتى نزد آنها از كسى غيبت مى شد، حالشان بهم مى خورد و مثل اينكه برق آنها را گرفته باشد، به خود مى لرزيدند.
مى فرمود: به راستى اينها عالم هستند، علم مفيد اين است . علم مفيد با خشيت خدا همراه است .