آویسا قرنی
اویس قرنی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
اشاره
برای تربیت افراد، ضرورت وجود الگو امری بدیهی است. بشر، پیوسته دنبال الگو گیری بوده است. حواریون اهل بیت علیهم السلام از درخشان ترین مشعل های فروزان در مسیر سلوک به شمار می روند. اویس قرنی، در زمره افراد راه پیموده ای است که کشف زوایایی از زندگی او می تواند برای دیگران هم جذاب و هم الگو باشد. در این نوشتار به بخشی از زندگی اخلاقی و معنوی این حواری می پردازیم.
از قَرَن یمن تا جنت عَدَن
زندگی مردان بزرگ، حاوی نکات آموزنده ای است که دقت در آن، افق دید آدمی را عمق می بخشد و انسان را در نیل به مقام قرب پروردگار یاری می کند. در این مجال، برآنیم که با شخصی از دیار قَرَن آشنا شویم و از توصیه ها و سلوک عملی او توشه ای بر گیریم و بررسی جنبه های مختلف زندگی وی را به آثار دیگر ارجاع می دهیم.1
برخی شهرها و مناطق، تنها قطعه ای از کره خاکی نیستند؛ بلکه تعریف انبیای الاهی و اولیا از آن ها، موقعیت خاصی به آن ها بخشیده است؛ از جمله این سرزمین ها، یمن است. در سخنی از پیامبر صلی الله علیه و آله به ویژگی های اهل یمن چنین اشاره شده است:
اهل یمن، قلب هایی بسیار نرم و دل هایی سرشار از مهربانی دارند. ایمان، یمنی و حکمت، یمانی است.2
اویس قرنی، شخصی از این دیار است. می توان وی را اویس یمنی نامید.3
خصوصیاتی که در روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است، در اویس نیز می باشد. قلب نرم و دل مهربان و سرشار از حکمت، از ویژگی های برجسته ای است که در شخصیت اویس به چشم می خورد.
مسلمانی عاشق
هنگامی که جبرئیل امین، مأمور ابلاغ پیام رب العالمین به خیرالمرسلین شد، بشریت به دینی مفتخر گردید که پیروی از دستورات حیات بخش آن، سعادت دنیا و عقبا را تأمین می کند. از طرفی رفتار و گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله آهن ربایی از محبت بود که قلوب را به خود جذب می کرد و ندای رسای او هر شخص مستعد را به دین الاهی فرا می خواند. اویس قرنی، آن سرزمین تشنه ای بود که به جز باران رحمت اسلام، چیز دیگری آن را سیراب نمی کرد؛ از این رو ایمان آورد و مسلمان شد.
شوق دیدار
انتشار عطر نبوی، اویس را در قرن از خود بی خود کرد و کششی زائد الوصف در وی ایجاد نمود. به دنبال این کشش،کوشش اویسآغاز شد و آرزوی مدینه و زیارت معشوق، دغدغه اصلی او محسوب می شد؛ اما آنچه مانع است و نمی تواند تصمیم جدی برای زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بگیرد، وجود مادری پیر و فرتوت و تنها است؛ مادری که جوان شدن اویس، حاصل پیری وی و تندرستی او، محصول بیماری وی و آسایش او، برایند سختی های وی است؛ از این رو از مادر اجازه سفر می خواهد. مادر، زمان کوتاهی را به او مرخصی می دهد، تا برود و سریع برگردد.
اویس، سختی سفر را با عشق به دیدار یار، بر خود آسان می کند و راهی مدینه النبی می شود؛ اما به مدینه که می رسد، متوجه می شود یار در سفر است و این مسافر، به زیارت زیور کائنات موفق نمی شود. عهدی که با مادر خود بسته است را به یاد می آورد و رضایت خداوند متعال و خاتم النبیین صلی الله علیه و اله را در خدمت به مادر می داند و با سوغاتی از غم هجر، به نزد مادر باز می گردد. چون حضرت رسول صلی الله علیه و اله مراجعت می کند، می فرماید: «این نورکیست که در این خانه می نگرم؟» گفتند: «شتربانی که اویسنام داشت، در این سرا آمد و بازشتافت». فرمود: «در خانه ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت».4
آموزه ها
الف. پدر و مادر، فرشتگان زمینی
قرآن کریم می فرماید: «وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً؛5 ما به انسان توصیه کردیم به پدر و مادرش نیکی کند». این حکم، از ریشه های عواطف و حق شناسی سرچشمه می گیرد و این نکته در تعبیر «انسان» نهفته است؛ چرا که هر کس شایسته نام انسان است، باید برابر پدر و مادر، حق شناس باشد و احترام و تکریم آن ها را در همه عمر فراموش نکند.6
همچنین درسوره مبارک لقمان می فرماید:
وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی عامَینِ أَنِ اشْکرْ لِی وَ لِوالِدَیک إِلَی الْمَصِیرُ؛7
در این آیه شریف ابتدا می فرماید: ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم، آن گاه به زحمات فوق العاده مادر اشاره می کند و می فرماید: مادرش او را با ناتوانی روز افزون حمل کرد.
در تفسیر آیه پانزدهم سوره احقاف آمده است:
«مادر» در طول این سی ماه، بزرگ ترین ایثار را درباره فرزند انجام می دهد. هر قدر جنین رشد می کند، مواد بیشتری از شیره جان مادر می گیرد و حتی بر استخوان ها و اعصابش اثر می گذارد. گاه خواب و خوراک و استراحت و آرامش را از او می گیرد. دوران وضع حمل، یکی از سخت ترین لحظات زندگی مادر است، تا آنجا که گاه مادر، جان خود را بر سر فرزند می نهد.
دوران مراقبت پیوسته و شبانه روزی از فرزند، دوران پاسخ گویی به نیازهای کودکی است که توانایی بیان نیازهای خود را ندارد، دوران نظافت و تأمین غذای او که از شیره جان مادر گرفته می شود، و دورانی سخت و ایثاری بزرگ است. در این دوران، بیماری های مختلفی دامان نوزاد را می گیرد و مادر باید با شکیبایی فوق العاده به مقابله با آن ها برخیزد.8
نیکی به مادر، عمل زیبایی است که آثار فراوانی دارد؛ از جمله: می تواند زشتی گناه را از میان ببرد و انسان را پاک کند. امام سجاد علیه السلام می فرماید:
شخصی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «هیچ کار زشتی نیست که نکرده باشم. آیا راه توبه و بازگشت برایم وجود دارد؟» حضرت فرمود: «آیا از پدر و مادرت کسی زنده هست؟» عرض کرد: «پدرم». فرمود: «برو و به او نیکی کن». وقتی آن مرد رفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کاش مادرش می بود!»9
عجیب این است که برخی افراد -به ویژه جوانان طالب معنویت و رشد و کمال- به هر انسان بزرگی می رسند، درخواست ذکر و دستورالعمل اخلاقی می کنند؛ در حالی که گاهی به رضایت پدر و مادر و احترام و خدمت به آن ها توجه ویژه ندارند.
ب)وفای به عهد10
لزوم وفای به عهد، جزء سرشت و فطرت انسان ها است. هر کس با مراجعه به وجدان خویش، بر آن صحّه می گذارد. میان تمام اقوام و ملل -اعم از آن ها که دین دارند یا از دین بیگانه اند- پایبندی به عهد و پیمان ها لازم شمرده می شود؛ حتی پیمان شکنان سعی می کنند دستاویزی برای کار خود پیدا کنند تا به پیمان شکنی متهم نشوند و اعتبار آنان از بین نرود. قرآن کریم یکی از نشان های مؤمنان را وفای به عهد می داند و می فرماید: «وَالَّذِینَهُمْ لِاماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛ و آن ها که امانت ها و عهد خود را رعایت می کنند».11
در احادیث اسلامی برای وفای به عهد، تعبیرات مهم و آموزنده ای وجود دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در یک جمله کوتاه می فرماید: «لا دینَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَهُ؛12 کسی که پایبند عهد و پیمان خود نیست، دین ندارد».
این تعبیر نشان می دهد که اگر تمام دین را در وفاداری نسبت به خالق و خلق خلاصه نکنیم، حداقل یکی از ارکان مهم دین، وفای به عهد است و در این واقعه، وفای به عهد اویس، ما را به «معرفت عمیق» و «تعبد» او راهنمایی می کند.
رایحه بهشتی
بوی خوشی را که از اویس قرنی به مشام می رسد، شامّه قوی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می تواند استشمام کند. او است که بوی بهشت را می شناسد و توانایی شناخت بهشتیان را دارا است. از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده: «تَفُوحُ رَوَائِحُ الْجَنَّه مِنْ قِبَلِ قَرَنٍ وَا شَوْقَاهْ إِلَیک یا أُوَیسُ الْقَرَنِی؛13 بوی خوش و رایحه های بهشت از سوی قرن منتشر می شود. ای اویس قرنی! چقدر به دیدار تو مشتاقم!».
یا در سخنی دیگر، استشمام نفس رحمان را از یمن خبر می دهد: «قَالَ إِنِّی لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیمَنِ إِشَارَه إِلَیه؛ 14 من، نفس رحمان را از طرف یمن استشمام می کنم».
در مثنوی نیز چنین آمده است:
گـفت بــوی بو العـجـب آمـد بـه من
همـچنان که مـر نبی را از یـمـن
کـه مـحـمـــد گـفت بر دسـت صــبا
از یـمـن می آیـدم بــوی خـــدا
بــوی رامـین می رسـد از جـان ویـس
بوی یزدان می رسد هم از اویس
چون اویس از خویش فانی گشته بود
آن زمـیـنی آســمانی گشته بـود15
از این روایت می توان نکاتی را برداشت کرد:
1.شامه قوی
هر چه روح لطیف تر باشد، قوا و حواسّ او پرتوان تر است. برخی بوی خوش را از مسافت دور حس می کنند.
در قرآن کریم درباره حضرت یعقوب7 آمده است:
وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعیرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ ریحَ یوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ؛16
هنگامی که کاروان [از سرزمین مصر] جدا شد، پدرشان [یعقوب ] گفت: «من بوی یوسف را احساس می کنم، اگر مرا به کم خردی نسبت ندهید!»
بوی پیراهن به مشام آن حضرت رسید؛ در حالی که بنا به فرموده امام صادق علیه السلام این فاصله، به اندازه ده شب بود.17
امروزه برخی دانشمندان این نوع ارتباط را میان افرادی که پیوند روحی روانی شدید با یک دیگر دارند یا از قدرت روحی فوق العاده ای برخوردارند، با عناوین «تله پاتی» «انتقال فکر از نقاط دور» به تحلیل می نشینند.
2.شیدای دیدار
اگر اویس دلداده پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله بود و مسیر یمن تا مدینه را با اشتیاق طی کرد؛ ولی چشمش به جمال دل آرای محبوبش منور نشد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مشتاق دیدار وی بوده است؛ چرا که می فرماید: «وَا شَوْقَاهْ إِلَیک یا أُوَیسُ الْقَرَنِی؛ چقدر به دیدار تو ای اویس قرنی مشتاقم».
یکی از مباحثی که در کتب اخلاقی18 مطرح شده، این است که اسباب محبت شخصی به شخص دیگر چیست؟ چه می شود که فردی شیفته و شیدای فرد دیگری می گردد؟ چگونه مودّت و دوستی، میان دو نفر محکم می شود؟ علمای اخلاق، اسبابی را ذکر می کنند که یکی از آن ها سنخیت، مناسبت و رابطه درونی است که موجب این دوستی و ائتلاف می شود. شباهت ها هستند که افراد را به هم جذب می کنند. شباهت های درونی افراد، بسیار پنهان و نامعلومند و سبب های آن ها بسیار دقیق می باشند؛ به طوری که انسان، قدرت اطّلاع یافتن بر آن ها را ندارد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله به این شباهت ها اشاره کرده و می فرماید:
الْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَه مَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَ مَا تَنَاکرَ مِنْهَا اخْتَلَف؛19
ارواح انسان ها، لشگرهای آماده ای هستند. آن ها که با هم آشنا باشند، ائتلاف می کنند و آن ها که با هم ناشناس باشند، متفرق می شوند».
قرآن کریم نیز می فرماید:
إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یحْبِبْکمُ اللهُ؛20
اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید؛ تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد.
به امید آن که بتوانیم با پیروی از رسول خدا6 زمینه محبوبیت نزد خدا و اولیای خدا را فراهم کنیم.
پی نوشت ها:
1. ر.ک. اویس قرنی، محمد رضا یکتایی، انتشارات بوستان کتاب.
2. أتاکم أهل الیمن هم أرق أفئده وألین قلوبا، الایمان یمان والحکمه یمانیه. کنزالعمال، المتقی الهندی، ج 12، ص 47.
3. ر.ک: لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج 1، ص 472.
4. ر.ک: منتهی الآمال، محدث قمی، قم، دلیل، اول، 1379 ش. ج 1، ص 466.
5. سوره عنکبوت: 8.
6. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 16، ص 216.
7. سوره لقمان: 14.
8. تفسیر نمونه، ج 21، ص 327.
9. جاءَ رَجلٌ إلی النبی صلی الله علیه و آله فقالَ: یا رسولَ الله ما مِن عَمَلٍ قَبیحٍ إلاّ قَد عَمِلتُهُ، فهَل لِی مِن تَوبَه؟ فقالَ لهُ رسولُ الله صلی الله علیه و آله: فهَل مِن والِدَیک أحَدٌ حَی؟ قالَ: أبی، قالَ: فاذهَبْ فَبَرَّهُ. قالَ: فلَمّا ولّی، قالَ رسول الله صلی الله علیه و آله: لَو کانَت اُمُّهُ!. بحارالأنوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء بیروت – لبنان، 1404 ق، ج 71، ص 82.
10. اقتباس از: اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 3، ص 244.
11. سوره مؤمنون: 8؛ سوره معارج: 32؛ سوره بقره: 177؛ سوره اسراء: 34؛ سوره آل عمران: 76؛ سوره نحل: 91 و….
12. بحارالأنوار، ج 72، ص 96.
13. رُوِی عَنْ رَسُولِ الله صلی الله علیه و آله أَنَّهُ کانَ یقُولُ تَفُوحُ رَوَائِحُ الْجَنَّه مِنْ قِبَلِ قَرَنٍ وَا شَوْقَاهْ إِلَیک یا أُوَیسُ الْقَرَنِی أَلَا وَ مَنْ لَقِیهُ فَلْیقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ فَقِیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ مَنْ أُوَیسٌ الْقَرَنِی فَقَالَ6 إِنْ غَابَ عَنْکمْ لَمْ تَفْتَقِدُوهُ وَ إِنْ ظَهَرَ لَکمْ لَمْ تَکتَرِثُوا بِهِ یدْخُلُ الْجَنَّه فِی شَفَاعَتِهِ مِثْلُ رَبِیعَه وَ مُضَرَ یؤْمِنُ بِی وَ لَا یرَانِی وَ یقْتَلُ بَینَ یدَی خَلِیفَتِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طالب علیه السلام فِی صِفِّینَ. بحارالأنوار، ج 42، ص 155.
14. مجموعه ورام(تنبیه الخواطر)، ورام بن ابی فراس، قم، مکتبه الفقیه، ج 1، ص 154.
15. مثنوی، دفتر چهارم بیت 1826به بعد.
16. سوره یوسف: 94.
17. وجد یعقوب ریح قمیص یوسف حین فصلت العیر من مصر و هو بفلسطین من مسیره عشر لیال. مجمع البیان، ج 5، ص 402.
18. ر.ک: المحجه البیضاء، ملا محسن فیض کاشانی، دفتر انتشارات اسلامی، چهارم، 1417ق، ج 4، ص 293 و ج 9، ص 15؛ الأخلاق شبر، سید عبد الله، قم، مکتبه العزیزی، 1374ش، ص 89.
19. بحارالأنوار، ج 58، ص 63. این سخن از أَمِیرُالْمُؤْمِنین علی7 هم نقل شده است، بحارالأنوار، ج 2، ص 265.
20. سوره آل عمران: 31.