حس مشترک پسرک و پیرمرد
28 فروردین 1396
عنوان: حس مشترک پسرک و پیرمرد
پسرک گفت : “گاهی اوقات قاشق از دستم می افتد”
پیرمرد گفت: “من هم همینطور “
پسرک آرام نجوا کرد: “من شلوارم را خیس می کنم”
پیرمرد خندید و گفت : “من هم همینطور”
پسرک گفت : “من خیلی گریه می کنم”
پیرمرد سری تکان داد و گفت: “من هم همین طور”
اما بدتر از همه این است که … پسرک ادامه داد : “آدم بزرگ ها به من توجه نمی کنند”
بعد پسرک گرمای دست چروکیده ای را حس کرد: “می فهمم چه حسی داری… می فهمم…!”