23 فروردین 1396
لذت های زندگی?? (حتما بخونید خیلی باحاله???) ?هوای توی گل فروشی؛ ?خاروندن رد کش جوراب؛ ?دیر میرسی سرکار و رییس هنوز نیومده؛ ?خنکی اون طرف بالش؛ ?اسم عطر تو بپرسن؛ ?لیسیدن انگشتهای پفکی؛ ?وقتی نوزادی انگشتتو محکم بگیره؛ ?بوی تن نوزاد؛ ?وقتی خوابی یکی پتو… بیشتر »
نظر دهید »
23 فروردین 1396
دیشب وقتی کوچکترین سایزلباسی که واسه #مادرم خریده بودم براش #بزرگ بود،فهمیدم آب میشن تامابزرگ شیم? ببوسید#پایی رو که خدابهشتش رو زیر اون قرارداده? چون خیلی زوددیر میشه? یا علی بیشتر »
23 فروردین 1396
آزمون #دامادها ? زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند. یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود… بیشتر »
23 فروردین 1396
#دختری بعد از ازدواج نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با او جر و بحث می کرد. عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش… بیشتر »
23 فروردین 1396
طلبـــه جوان و دختر فراری شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود… بیشتر »
23 فروردین 1396
#پدر مردی 85 ساله با پسر تحصیل کرده 45 ساله اش روی مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغی کنار پنجرهشان نشست. پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ. پس از چند دقیقه دوباره پرسید این چیه؟ پسر گفت : بابا من که همین الان بهتون گفتم: کلاغه. بعد… بیشتر »
23 فروردین 1396
#مادر مردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود. وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد. مرد نزدیک رفت و از او پرسید: دختر خوب چرا گریه… بیشتر »
23 فروردین 1396
#خاطرات_یک_بیمار لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه ی بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند. از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور… بیشتر »
23 فروردین 1396
#بهلول روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید : من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم ! یک اینکه می گوید : خداوند دیده نمی شود پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد دوم می گوید : خدا شیطان… بیشتر »
23 فروردین 1396
نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه… بیشتر »
23 فروردین 1396
بارالها? تو نادیده میگیری من هم نادیده میگیرم تو خطاهایـم را من عطاهایت را . . . بیشتر »
23 فروردین 1396
میتوان زیبا زیست… نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم، نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بد و خوب! لحظه ها میگذرند گـــــرم باشیم پر از فــــکر و امید… عشـــــق باشیم و سراسر خــورشید… بیشتر »
23 فروردین 1396
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می… بیشتر »
23 فروردین 1396
شیوانا جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت: «اى کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردى بودند. شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى… بیشتر »
23 فروردین 1396
وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد. برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى… بیشتر »
23 فروردین 1396
ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﻧﺼﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﻣﻦ 50 هزار تومان ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﺯﯾﺮﺍ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﮐﺴﻰ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺩﺭﺱ ﻓﻼن ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ. ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﺒﻠﻎ 50 هزار ﺍﺯ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﻰ… بیشتر »