30 فروردین 1396
توفيقى بود چند عاشورا كربلا بودم ، روز عاشورا مردم كربلا عزادارى را زود تمام كرده و به استقبال هيئت طويريج (20) مى روند. من علماى زيادى را ديدم كه پابرهنه در اين هيئت به سر و سينه مى زدند، از جمله شهيد محراب آيت الله مدنى ، پرسيدم : راز اين قصه چيست ؟… بیشتر »
1 نظر
30 فروردین 1396
در نجف بودم كه مرحوم شيخ عباسعلى اسلامى (بنيانگذار مدارس تعليمات اسلامى در ايران ) به نجف آمدند و قصه اى را تعريف كردند بسيار آموزنده ، فرمودند: من مسئول مدرسه اسلامى هستم ، يك نفر غيرمسلمان به من مراجعه كرده و پولى را به من داد تا خرج مدرسه كنم . گفتم… بیشتر »
30 فروردین 1396
از خاطرات جالبى كه از حوزه نجف بياد دارم ، زيارت آمدن مرحوم علامه امينى بود. وقتى آن مرد بزرگ به حرم حضرت امير عليه السلام مى آمد، كنار ضريح مى ايستاد و مى گفت : ((السلام عليك يا مظلوم )) و زار زار گريه مى كرد. بیشتر »
30 فروردین 1396
در بازار كاشان ديوانه اى بود. وقت نماز وارد مسجد شد و با صداى بلند به مردم گفت : همه شما ديوانه هستيد. همه خنديدند. گفت : همه شما چه و چه هستيد. باز همه خنديدند. آنگاه آمد صف جلو و رو كرد به پيشنماز و گفت : آقا به تو بودم . بعد از صف اوّل شروع كرد و يكى… بیشتر »
30 فروردین 1396
گروهى از بازاريان شهرى براى ايام فاطميّه از من دعوت كردند تا در مسجد بازار سخنرانى كنم . گفتم : آقايان در اين ايام بايد از كسى دعوت كنيد كه درباره حضرت زهرا عليها السلام كتابى نوشته باشد. ثانياً بجاى مسجد، تمام دختران دانشجو و دانش آموز را در سالنى دعوت… بیشتر »
30 فروردین 1396
زمان طاغوت به شهرى رفته بودم . با شركت گروهى از فرهنگيان وطلاب و سرشناس هاى شهر، جلسه اى مخفيانه ، تشكيل شده بود. جلسه از ساعت 12 تا 3 نيمه شب طول كشيد. بحث اين بود كه با اين شاه و برنامه هايش چه بايد كرد؟ هركس چيزى گفت . من گفتم : ما بايد اين سد منيّت… بیشتر »
30 فروردین 1396
پليس مخفى رژيم گذشته (ساواك )، براى جذب طلاب ضعيف الايمان دفترى در قم تاءسيس كرده بود. روزى آيت الله العظمى گلپايگانى قدّس سرّه قبل از شروع درس قدرى گريه كردند. من هم آن روز در درس حاضر بودم . طلبه ها گيج شده بودند كه راز گريه آقا چيست ؟ آقا لب به سخن… بیشتر »
30 فروردین 1396
در قم استادى داشتم حضرت آيت الله ستوده روزى كه همسرش از دنيا رفته بود، در درس حاضر شد و فرمود: به خاطر اهميّتى كه براى درس شما قائل هستم ، اوّل به مجلس درس آمدم ، سپس به تشييع جنازه همسرم مى روم . بیشتر »
30 فروردین 1396
روزى شهيد رجائى به من گفت : آقاى قرائتى ! شما قرائتى با همزه هستى يا با عين ؟ گفتم : خوب معلوم است با همزه و از قرائت گرفته شده است . آقاى رجائى گفت : قرائتى با عين هم داريم . من در فكر بودم كه قرائتى با عين به چه معناست . ايشان گفتند: از قارعه مى آيد،… بیشتر »
30 فروردین 1396
روزى به شهيد مطهرى مطلبى را گفتم كه ايشان خنديد. گفتم : شما استاد ما هستى وعلامه طباطبايى استاد شماست . اگر شما چند روزى به مدرسه فيضيّه تشريف مى آورديد و طلبه ها سادگى زندگى شما، ظرف شستن ولباس شستن شما را از نزديك مى ديدند، درس بزرگى براى آنان بود.… بیشتر »
30 فروردین 1396
يكى از كسانى كه اعدام شد روزى آمد قم و به من گفت : طلبه ها را جمع كن حرف هاى تازه اى دارم . جلسه تشكيل شد و او برداشت هاى جديد و تفسيرهاى امروزى پسند از قرآن داشت . من گفتم : شما اين حرفها را از كجا آورده اى ؟ گفت : اينها استنباط و برداشت هاى جديد من… بیشتر »
30 فروردین 1396
استاد ما مى گفت : افرادى بودند كه وقتى نزد آنها از كسى غيبت مى شد، حالشان بهم مى خورد و مثل اينكه برق آنها را گرفته باشد، به خود مى لرزيدند. مى فرمود: به راستى اينها عالم هستند، علم مفيد اين است . علم مفيد با خشيت خدا همراه است . بیشتر »
30 فروردین 1396
استادى داشتم كه در درس اين جمله را زياد مى گفت : ((و هذا نهاية ما يتحقّق فيه كلّ محقّق )) يعنى اوج تحقيقات محققين روى زمين اين است . گفتم : نه آقا! اين خبرها هم نيست . سعى كنيم حرف و طرح خود را بهترين و كامل ترين حرف ها نپنداريم تا سبب غرور خود و تكبّر… بیشتر »
30 فروردین 1396
جلسه پاسخ به سؤ الات بود و من مسئول پاسخگويى به سؤ الات . سؤ ال اوّل مطرح شد، گفتم : بلد نيستم . سؤ ال دوّم ؛ بلد نيستم . سؤ ال سوّم ؛ بلد نيستم . تا بيست سؤ ال كردند؛ بلد نبودم ، گفتم : بلد نيستم . گفتند: مگر اسم جلسه پاسخ به سؤ الات نيست ؟ گفتم : پاسخ… بیشتر »
30 فروردین 1396
در رژيم طاغوت ، شهيد محراب حضرت آيت الله مدنى در نورآباد كازرون تبعيد بود. من به ديدنش رفتم ، ديدم اين عالم ربّانى در تنهايى به سر مى برد. گفتم : از تنهايى ناراحت نيستيد؟ فرمود: من تنها نيستم ، در محضر خدا هستم . هرشبى كه مى خوابم ، يك قدم بخدا نزديك مى… بیشتر »
30 فروردین 1396
زمان طاغوت در اتوبوس عازم سفرى بودم . شخصى مى خواست مرا عصبانى كند گفت : آقاى راننده ! آقا در ماشين تشريف دارند، موسيقى را روشن كنيد. راننده هم نامردى نكرد و موسيقى را روشن كرد. من ماندم كه چه كنم ؟ پياده شوم يا بنشينم ؟ همين طور كه فكر مى كردم آن آقا… بیشتر »
30 فروردین 1396
زمان طاغوت براى تبليغ به اطراف زرّين شهر اصفهان رفته بودم . هرچه از مردم دعوت مى شد، كمتر كسى به مسجد مى آمد. در نزديكى مسجد جوانها واليبال بازى مى كردند. از آنها خواستم تا همبازى آنان شوم . با ترديد پذيرفتند، عبا و عمامه را كنار گذاشته و قدرى واليبال… بیشتر »
30 فروردین 1396
زمانى كه در كاشان براى بچه ها كلاس داشتم ، شخصى به من گفت : تو خيلى سياستمدارى . گفتم : چطور؟ گفت : تو اين بچه ها را جمع مى كنى و برايشان كلاس مى گذارى تا چند سال ديگر كه بزرگ شدند، خمس وسهم امامشان را به تو بدهند!! بیشتر »
30 فروردین 1396
قبل از انقلاب يكدوره روش كلاسدارى براى طلبه ها در قم گذاشته بودم ، مدّتى پس از پايان كلاسها طلبه اى به در خانه ما آمد و گفت : من مى خواهم دست شما را ببوسم . گفتم : شما از من بهترى ، قصّه چيست ؟ گفت : پس از اتمام دوره ، به شمال رفتم و براى بچه ها كلاس… بیشتر »
30 فروردین 1396
بچه ام كوچولو بود از من بيسكويت خواست . گفتم : امروز مى خرم . وقتى به خانه برگشتم فراموش كرده بودم . بچه دويد جلو و پرسيد: بابا بيسكويت كو؟ گفتم : يادم رفت . بچه تازه به زبان آمده گفت : بابا بَده ، بابا بَده . بچه را بغل كردم و گفتم : باباجان ! دوستت… بیشتر »
30 فروردین 1396
روزى در مسير راه به علامه طباطبائى قدّس سرّه برخورد كردم ، از ايشان خواستم مرا نصيحت كند! فرمود: بحار را زياد مطالعه كنيد و از روايت هاى آن ساده نگذريد. (آيا اين بد نيست كه مطالعه روزنامه مؤ منى بيشتر از منابع دينى او باشد) بیشتر »
30 فروردین 1396
در اهواز كلاسهاى زيادى داشتم ، در يكى از كلاسها عنوان درسم اين بود: خداوند چرا در دنيا ما را به جزاى اعمالمان نمى رساند؟ براى اين سؤ ال چند جواب آماده كرده بودم ، ولى قبل از پاسخ به سؤ ال به جوانها گفتم : شما نيز فكر كنيد و جواب بدهيد. يكى از جوانها… بیشتر »
30 فروردین 1396
در زمان رياست جمهورىِ مقام معظم رهبرى ، به عنوان هياءت همراه به چند كشور رفته بوديم ، در يكى از كشورها در هتل محلّ اقامت ما استخرى بود، در حضور همه شخصيّت ها و حتّى آنها كه از آن كشور بودند، به استخر پريدم و بعد از من بقيّه نيز آمدند و به من گفتند: چه… بیشتر »
30 فروردین 1396
قبل از انقلاب براى تبليغ و كلاسدارى به شهرستان خوانسار رفتم ، از جلسات استقبالى نشد. يك روز در حمّام عمومى بودم كه جوانى در زدن كيسه و صابون از من كمك خواست . (يك لحظه به ذهنم رسيد كه امام رضا عليه السلام هم در حمام چنين كارى كرد) بدون تاءمل كيسه و… بیشتر »
30 فروردین 1396
گردهمايى بسيار مهمى در پاكستان بود، من هم با دعوت در آن جلسه شركت كرده بودم . هرچند بعضى ها تعريف هايى درباره شيعه داشتند، ولى اكثراً علما و دانشمندان اهل سنّت بودند و بر عليه شيعه صحبت مى شد. نوبت به من رسيد، فكر كردم چه بگويم ، رفتم پشت تريبون وگفتم :… بیشتر »
30 فروردین 1396
عدّه اى خانم به دعوت حاجيه خانم مهمان و مشغول غذا خوردن بودند، تا وارد منزل شدم ، خانم ها گفتند: حاج آقا براى ما هم حديثى بخوانيد! گفتم : حديث داريم كه قبل از سير شدن دست از غذا خوردن بكشيد!! بیشتر »
30 فروردین 1396
به علامه طباطبائى قدّس سرّه گفتم : اوّل تحصيل و طلبگى ام وقتى عبادت مى كردم حال بهترى داشتم ، هر چه علمم زيادتر شده ، حال و توجّهم كمتر شده دليلش چيست ؟ ايشان فرمود: دليلش اين است كه اينها كه خوانده اى علم حقيقى نبوده ، اگر علم حقيقى و واقعى بود، تواضع… بیشتر »
30 فروردین 1396
در جلسه اى خواستم پاى تخته بنويسم ((باطوم ))، شك كردم كه باطوم است يا ((باطون ))، (با نون و يا با ميم ) از حضّار پرسيدم ، يكى از ميان جمعيّت گفت : حاج آقا چند تا از آن را بايد به شما بزنند تا بدانى ! بیشتر »
30 فروردین 1396
در جبهه شخصى به من رسيد وگفت : حاج آقا! يه چيزى به من يادگارى بده ! فكرى كردم و گفتم : چيزى ندارم . گفت : عمامه ات را بده ! من نگاهى كردم و چيزى نگفتم . او عمّامه ام را برداشت و بُرد. بیشتر »
30 فروردین 1396
در پايان سفره مهمانى ، دوستان گفتند: دعاى سفره بخوان ! گفتم : بلد نيستم . تعجّب كردند! گفتم : تعجّب نكنيد، شما كم سور مى دهيد، اگر زياد مهمانى كنيد من دعا را حفظ مى شوم . براى خواندن نماز ميّت ، كتاب را برداشتم تا از روى آن بخوانم ! گفتند: چرا حفظ نيستى… بیشتر »
30 فروردین 1396
در مشهد مقدس به مرحوم علامه محمد تقى جعفرى برخورد كردم . به ايشان گفتم : كجا تشريف مى بريد، فرمود: به جلسه سخنرانى . عرض كردم كه من نيز به جلسه سخنرانى مى روم ، ولى آيا مى دانى فرق من با شما چيست ؟ فرمود: چيست ؟ گفتم : شما مظهر آيه كريمه : ((سنلقى عليك… بیشتر »
30 فروردین 1396
در يكى از سالهاى گرم و كم آبى در منى ، خيمه را گُم كردم . مقدارى گشتم و پيدا نكردم ، خيلى اذيّت شدم . يكى از دوستان به من رسيد وگفت : چكار مى كنى ؟ داستان را گفتم ، گفت : خوب الا ن چه مى خواهى ؟ (من از روى مزاح و اينكه چيزى بگويم كه فعلاً در دسترس… بیشتر »
30 فروردین 1396
پس از حمله دژخيمان رژيم شاه ، حضرت امام در سخنرانى خود فرمود: كارى نكنيد كه بگويم گوشتان را ببرّند! پس از چندى رئيس ساواك به امام رسيد و با كنايه پرسيد: تازگى ها دستور نداده ايد گوش كسى را ببرند؟ امام فرمود: دستور خواهم داد، دير نشده است ! بیشتر »
30 فروردین 1396
مدرسه اى است در تهران كه موقوفات ميليونى و سنگين دارد. در وقف نامه نوشته شده كه موقوفات اين موقوفه بايد زير نظر مجتهد اعلم تهران هزينه شود. اين موقوفه نزد حضرت آية اللّه العظمى خوانسارى بود تا اينكه حضرت امام به تهران تشريف آوردند. آقا فرمودند: اگر تا… بیشتر »
30 فروردین 1396
در ايام محرم منبر رفته بودم ، يك مرتبه ديدم مردى آمد و بچه ها را بلند كرد و بعد گروهى از شخصيّت هاى مملكتى وارد شدند. به محض اينكه اين صحنه را ديدم گفتم : كسى حق ندارد بچه ها را بلند كند مگر اينكه خودشان بخاطر احترام بلند شوند! متاءسفانه در مجالس ما به… بیشتر »
30 فروردین 1396
وقتى پيكر پاك يكى از بسيجيان وارد شهر شد، وصيتنامه او را خواندند نوشته بود: اگر جنازه مرا به شهر آوردند مرا دفن نكنيد مگر اينكه دو گروه سياسى شهر با هم آشتى كنند. صحنه عجيبى پيش آمده بود، طرفهاى دعوا در حالى كه براى شهيد اشك مى ريختند، همديگر را در آغوش… بیشتر »
30 فروردین 1396
يكى از دوستان مى گفت : در مراسم سينه زنى جوانى را ديدم كه زنجير طلا به گردن آويخته و حسين ، حسين ! مى گويد. به او گفتم : آقا! اين دستى كه براى حسين به سينه مى زند، چقدر خوب است دل حسين را خوش كند و اين زنجير طلا را از گردن در آورد. گفت : چشم آقا و زنجير… بیشتر »
30 فروردین 1396
حضرت امام خمينى قدّس سرّه در پاسخ نامه آية اللّه خامنه اى و رفسنجانى نوشتند كه مصلاى تهران بايد بزرگ باشد، امّا ساده ، بطورى كه هر كس وارد مصلّى مى شود ياد مساجد صدر اسلام بيفتد. بیشتر »
30 فروردین 1396
عالمى بزرگوار را در نجف ديدم كه هنگام ورود به مسجد، درب مسجد را مى بوسيد و وقتى از مسجد بيرون مى رفت ، باز درب مسجد را مى بوسيد. بیشتر »
30 فروردین 1396
مسير غار حرا مسيرى است سخت و با شيب تند. پيرزنى اصرار مى كرد كه من هم مى خواهم بروم . هر چه به او گفتند نمى توانيد، قبول نكرد. همين كه به ميانه راه رسيد خسته شد و گفت : شما آخوندها چقدر دروغ مى گوئيد، اصلاً پيغمبر اينجا نمى آمده !! چون خودش نمى توانست… بیشتر »
30 فروردین 1396
شيخ سعيد شعبان رهبر جمعيّتى از مسلمانان لبنان مى گفت : فيلمى ساختند كه در آن يكى از شاهزاده هاى انگليس مورد استهزا قرار گرفته بود، بخاطر اين توهين ، روابط آن كشور با انگلستان قطع شد، امّا در انگلستان به رسول اللّه توهين شد، ولى دولت هاى اسلامى خم به… بیشتر »
30 فروردین 1396
در جمع دوازده هزار نفرى دانشجويان در هندوستان سخنرانى مى كردم كه همه آنان اهل سنّت بودند، وقتى به آنها نگاه كردم چند بار بر خود لرزيدم و گفتم : آيا خدا ما را مى آمرزد؟ اين همه كار، ما سر چى دعوا مى كنيم . بیشتر »
30 فروردین 1396
يكى از محترمين تهران به زيارت مؤ سّس حوزه علميه قم حضرت آيت اللّه حائرى رفته بود، پيرمرد صورتش را تراشيده بود. وقتى خدمت آقا رسيد، آقا پس از آنكه صورتش را بوسيد فرمود: اگر به من علاقه داريد از اين به بعد جاى بوسه مرا نتراشيد! آن مرد گفت : چشم آقا. بیشتر »
30 فروردین 1396
يكى از علماى بزرگوار مى گفت : در دوران طاغوت به زندان افتادم ، وقتى وارد زندان شدم به يكى از زندانى ها كه ماركسيست بود برخورد كردم . به دوستان گفتم : ايشان مرتد ونجس است . دوستان متحيّر بودند كه چگونه با او برخورد كنند. من نزد او رفته به او گفتم : سؤ… بیشتر »
30 فروردین 1396
در خدمت استادم حضرت آيت اللّه فاضل لنكرانى بودم كه صحبت از اين حديث به ميان آمد كه هركس فاطمه معصومه عليها السلام را در قم زيارت كند، بهشت بر او واجب مى شود. از ايشان پرسيدم كه چطور مى توان چنين حديثى را باور كرد؟ ايشان فرمودند: مهم آنست كه اين حديث از… بیشتر »
30 فروردین 1396
يكى از علماى بزرگوار كه از مدرّسين حوزه علميه قم هستند مى گفت : در رژيم شاه وقتى مرا دستگير كرده وبه زندان انداختند، ماءمورى خيلى مرا اذيت مى كرد. به او گفتم : چرا اينقدر اذيت و آزار مى كنيد؟ گفت : آقا ما از شاه حقوق مى گيريم ، اگر اينكارها را نكنيم كه… بیشتر »
30 فروردین 1396
در كربلا خدمت حضرت امام خمينى قدّس سرّه بودم كه فردى به ايشان گفت : مكّه بوده ام و ايام حجّ و طواف جمعيّت زياد بود به طورى كه نزديك بود شانه هايم بشكند، اگر همه مسلمان شوند و جمعيّت طواف كننده زياد شود، چه بايد كرد؟ معظم له فرمود: ما آن زمان طواف مستحب… بیشتر »
30 فروردین 1396
به يكى از دوستان گفتم : شنيده ام خداوند به شما فرزندى عطا فرموده است ؟ او در جواب من خيلى زيبا گفت : خداوند افتخار تربيت يكى از بندگانش را به من عطا كرده است . بیشتر »
30 فروردین 1396
مرحوم شهيد بهشتى يك روز به من گفت : آيا درباره ريشه ها و انگيزه و نيت سخنرانى هايت فكر كرده اى ؟ گفتم : چطور؟ فرمود: كجا كلاس دارى ؟ گفتم : كاشان . فرمود: در مسير قم تا كاشان درباره ريشه وانگيزه و نيّت خود فكر كنيد، خيلى مى تواند كارگشا باشد كه آيا اين… بیشتر »
30 فروردین 1396
حديثى را نزد دكترى چشم پزشك خواندم كه : غروب آفتاب ، مطالعه نكنيد كه براى چشم ضرر دارد. ايشان گفت : اتّفاقاً از نظر طبّ نيز اين مطلب ثابت شده است كه در سيستم بينايى چشم دو نوع سلّول داريم ، سلّول هاى مخروطى و سلّول هاى استوانه اى كه روز و شب شيفت عوض مى… بیشتر »
30 فروردین 1396
در زمان رياست جمهورىِ حضرت آية اللّه خامنه اى ، در خدمت معظم له به عنوان هياءت همراه به يكى از كشورهاى اسلامى رفتم ، معظم له به رئيس جمهور آنجا فرمود: بدهى ما را نمى دهيد؟ او در جواب گفت : قرآن مى فرمايد: ((ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة )) به آدم… بیشتر »
30 فروردین 1396
در سفرى به همدان ، خدمت عالم بزرگوار آقاى حاج ملاعلى همدانى قدّس سرّه رسيدم و از ايشان داستان عجيب و جالبى شنيدم كه فرمود: روزى وارد صحن امام حسين عليه السلام شدم ديدم گوشه اى شلوغ است ، جلو رفتم و سؤ ال كردم چه خبر است ؟ بچه اى را نشان دادند و گفتند:… بیشتر »
30 فروردین 1396
شایعه? اواخر ماه رمضان بود که شایع شده بود ماه دیده شده و فردا عید است . پرسیدند: کى دیده ؟ گفتند: از کرمانشاه زنگ زده اند. پرسیدند در کرمانشاه کى دیده ؟ گفتند: فلان محلّه ، قاصدى فرستادند تا از نزدیک تحقیق کند گفتند: فلان مسجد، به آن مسجد رفتند، گفتند… بیشتر »
29 فروردین 1396
در حرم مطهر رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله مشغول زيارت و دعابودم ، در همين زمان يكى از سادات علما را ديدم ، به ايشان گفتم : شما از نسل پيامبر وسيّد هستيد، من حاجتى دارم شما وساطت كرده آمين بگوئيد تا دعاى من مستجاب شود. گفت : خواسته ات چيست ؟… بیشتر »
29 فروردین 1396
وارد حرم امام رضا عليه السلام شدم ، جوانى را ديدم كه زنجير طلا به گردن كرده بود. متذكّر حرمت آن شدم ، او در جواب گفت : مى دانم و ساكت به كار خود مشغول شد. من ابتدا ناراحت شدم 7 زيرا شنيد و اقرار كرد و با بى اعتنايى مشغول زيارت شد، بعد به فكر فرو رفتم كه… بیشتر »
29 فروردین 1396
شب احياى ماه رمضان به مسجدى دعوت شدم . جمعيت زياد بود، آنها را طبق احتياجاتى كه داشتند از هم جدا كردم : عدّه اى پيرمرد را براى خواندن دعاى جوشن به يك گوشه و ميانسال ها را براى درست كردن نماز وحمد وسوره به گوشه اى ديگر و جوانان ونوجوان را براى آموزش اصول… بیشتر »
29 فروردین 1396
براى سخنرانى در شهرى 20 شب دعوت شده بودم ، بعد از 5 شب فهميدم براى رقابت و خط بازى از جلسه سوء استفاده مى شود. از آنان خداحافظى كردم . گفتند: شما قول داده ايد! گفتم : من مروّج اسلام هستم ، نه وسيله هوسهاى اين و آن . بیشتر »
29 فروردین 1396
در اردبيل جلسه تفسير براى جوانان برگزار نمودم ، عدّه اى از جوانها آمدند گفتند: حاج آقا! تفسير براى پيرمردهاست ، براى ما مطالب روز را بگوئيد. من فهميدم كه آنهايى كه قبلاً تفسير گفته اند، بدون رعايت حال مستمعين بوده والاّ قرآن معجزه و ((بيان للناس )) است… بیشتر »
29 فروردین 1396
شخصى به من گفت : وجود افراد بيسواد به سلامت انتخابات خيلى ضربه مى زند، بايد آن را حلّ كرد. گفتم : قرآن راه حل داده است . گفت : چطور؟ گفتم : آنجا كه مى فرمايد: ((وَلْيَكتب بينكم كاتب بالعدل ))(15) بايد شخص امينى براى آنان بنويسد. بیشتر »
29 فروردین 1396
جبهه جنوب رفتم بودم ، برادرانى را در حال توپ بازى ديدم ، خواستند بازى آنان را براى سخنرانى من تعطيل كنند، گفتم : نه و اجازه ندادم ، آنگاه خودم هم لباس را كنده و همراه آنان بازى كردم . بیشتر »
29 فروردین 1396
قرار بود در نماز جمعه شيراز صحبت كنم . امام جمعه فرمود: امروز كارگران نمونه مى آيند، شما آنان را تشويق كنيد. عرض كردم شما بايد…، ايشان اصرار كرد، پذيرفتم . در پايان سخنرانى گفتم : من سالها اين حديث را براى مردم خوانده ام كه پيامبر صلّلى اللّه عليه… بیشتر »
29 فروردین 1396
در سوريه به قصد زيارت حُجربن عَدى يكى از ياران خاص حضرت على عليه السلام حركت كرديم ، در بين راه دخترم سؤ ال كرد كه حجربن عدى كيست ؟ مقدارى كه مى دانستم گفتم ، از آن جمله اين كه موقعى كه امام حسن عليه السلام خواست صلحنامه را قبول كند يكى از شرطها و مادّه… بیشتر »
29 فروردین 1396
در سفرى به سوريه به علّت سخنرانى و مجالس زياد، كمتر موفّق شدم به زيارت و حرم حضرت زينب عليها السلام بروم و از اين مسئله ناراحت بودم . همچنين با خبر شده بودم كه گاهى سيّد نابينايى در حرم روضه مى خواند و خيلى خوب عزادارى مى كند. رمزش اين است كه زياد خطاب… بیشتر »
29 فروردین 1396
يكروز به علّت سخنرانى زياد در جلسه آخر ضعف مرا گرفت . 5 دقيقه صحبت كردم امّا ادامه آن مشكل شد، به حاضرين در جلسه گفتم : حال ندارم ، ختم جلسه را اعلام كنيد. آما آنان بر ادامه جلسه اصرار داشتند، گفتم : از گرسنگى ضعف گرفته ام . آنان مقدارى نان و پنير و… بیشتر »
29 فروردین 1396
يادداشت هايى كه نزديك دوسال زحمت كشيده بودم و به خيال خود پخته و پُر بار بود، خدمت مرحوم شهيد بهشتى براى مطالعه دادم . بعد از چندى كه رفتم بگيرم فرمود: ((من دستم از اسلام پُر نيست )) (چنين برداشت كردم كه مى گويد: من كه سالها زحمت كشيده ام ، خيلى از… بیشتر »
29 فروردین 1396
در مسجد الحرام نشسته بودم و با يك نفر گرم صحبت بودم . شخصى دست مرا بوسيده و رفته بود و من متوجّه او نشده بودم . يك نفر آمد و گفت : آقاى قرائتى ! من تعجّب مى كنم از كبر وخودپسندى شما! گفتم : چرا؟ گفت : يك نفر دست شما را بوسيد، ولى شما اعتنايى نكرديد و… بیشتر »
29 فروردین 1396
در مسجدالحرام به آقاى دكتر شريعتمدارى كه دو مدرك دكتراى تربيت دارد گفتم : اگر فرد بخيلى را به دست شما بدهند و بگويند با او صحبت كنيد و از روشهاى تربيتى استفاده كرده و او را سخى و بخشنده كنيد، چكار مى كنيد؟ ايشان فكرى كرد و گفت : شما چه مى گوئيد؟ گفتم :… بیشتر »
29 فروردین 1396
در حال طواف به دور خانه خدا، روى ديوار حجر اسماعيل قرآنى بود برداشتم و باز كردم ، آيات مربوط به ساختن خانه خدا و…. آمد. ((و اذ يرفع ابراهيم القواعد….))(5) در حال طواف اين آيات را تلاوت كرده و لذّت بردم . بعد از طواف آمدم براى نماز طواف پشت… بیشتر »
29 فروردین 1396
اوائل كه كاشان بودم ، ماه مبارك رمضان بعد از افطار سخنرانى داشتم . يك شب خيلى گرم صحبت بودم و جلسه داغ داغ بود و كمى طول كشيده بود، يك نفر بلند شد و گفت : آقاى قرائتى ! مثل اينكه امروز بعد از ظهر خوب استراحت كرده اى و افطار هم دعوت داشته اى و خوب خورده… بیشتر »
29 فروردین 1396
انتخاباتى در پيش بود واز من براى مصاحبه مستقيم تلويزيونى دعوت كردند. فكر كردم چى بگويم ، ديدم روز راءى گيرى مصادف با 13 رجب روز تولّد اميرالمؤ منين عليه السلام است . لذا خطاب به مردم گفتم : خداوند از صندوق كعبه على عليه السلام را بيرون آورد، شما از… بیشتر »
29 فروردین 1396
خاطرم هست كه امام قدّس سرّه به من فرمود: اين هم يك سياستى است كه يك عدّه جوان و نوجوان را پاى تخته سياه مى نشانى وبعد به هر كس هر چه مى خواهى مى گويى . بیشتر »
29 فروردین 1396
تا دير وقت در جايى مهمان بودم ، موقع خوابيدن به صاحبخانه گفتم : موقع نماز صبح مرا بيدار كن . گفت : عجب شما كه نماينده امام هستى ، گفتم : آقا! خودم نماينده امام هستم ، ولى خوابم كه نماينده امام نيست ! بیشتر »
29 فروردین 1396
در يكى از سخنرانى هايم در خارج از كشور، فرازى از دعاى ابوحمزه را تحت عنوان ((عوامل سقوط جامعه )) توضيح مى دادم . بعد از جلسه دكترى آمد و خيلى تعريف كرده و گفت : من خيلى لذّت بردم وخوشحال هستم . دليلش را پرسيدم ؟ گفت : براى من بسيار تعجّب آور و شگفت… بیشتر »
29 فروردین 1396
به ياد دارم يك جمله را دو شخصيّت به من سفارش كردند: يكى آية اللّه حاج آقا مرتضى حائرى قدّس سرّه و ديگرى آية اللّه شهيد دكتر بهشتى ، آنان فرمودند: قرائتى ! نگو من معلّم بچه ها هستم سست و آبكى صحبت كنى ، روان بگو ولى سست گويى نكن ! به شكلى اين نسل را بساز… بیشتر »
29 فروردین 1396
در زمان مرجعيّت آية اللّه العظمى بروجردى قدّس سرّه مردم محّله اى در رابطه با خراب كردن حمام عمومى از ايشان استفتائى داشتند. وساطت اين كار به اينجانب واگذار شد، به منزل ايشان مراجعه كردم ، گفتند: تشريف ندارند. گفتم : بعد از ايشان چه كسى جواب مسائل و… بیشتر »
29 فروردین 1396
افتخارى داشتم در قم چند ماه ميزبان شهيد علامه مطهرى بودم و زمانى كه مى خواستند از قم به تهران برگردند من نيز همراه ايشان مى آمدم تا در مسير راه از نظر علمى از ايشان استفاده كنم . يك روز ايشان فرمود: بعضى ها عقيده دارند امام زمان عليه السلام آمده و كارها… بیشتر »
29 فروردین 1396
سال هاى قبل از انقلاب كه تازه براى جوانان كلاس شروع كرده و در كاشان جلسه داشتم ، به قصد زيارت امام رضا عليه السلام به مشهد رفتم ، در حرم به امام عرض كردم : چه خوب بود من اين چند روزى كه اينجا هستم جلسه و كلاسى مى داشتم و لذا گفتم : من يك زيارت جامعه و… بیشتر »
29 فروردین 1396
يك سال براى زيارت به مشهد مقدّس رفتم . در حرم با حضرت رضا عليه السلام قرار گذاشتم كه يك سال مجّانى براى جوانها واقشار مختلف كلاس برگزار كرده و در عوض امام رضا عليه السلام نيز از خدا بخواهد من در كارم اخلاص داشته باشم . مشغول تدريس شدم ، سال داشت سپرى… بیشتر »
29 فروردین 1396
وقتى دوره سطح را در حوزه تمام كردم ، متحيّر مانده بودم كه چه برنامه اى براى خودم داشته باشم . دوستانم به درس خارج فقه رفتند، امّا من سرگردان بودم . بالاخره تصميم گرفتم جوان هاى محل را به خانه ام دعوت كنم وبراى آنان اصول دين بگويم . تخته سياهى تهيه كردم… بیشتر »
29 فروردین 1396
در بعضى شب هاى جمعه كه در نجف بودم توفيقى بود كه به كربلا مى رفتم واز آنجا كه دعا زير گنبد امام حسين عليه السلام مستجاب است ، از استادم پرسيدم : چه دعا و درخواستى از خدا در آنجا داشته باشم ؟ ايشان فرمودند: دعا كن هر چه مفيد نيست ، علاقه اش از دل تو… بیشتر »
29 فروردین 1396
به عيادت يكى از مراجع رفتم ، ايشان بلند شده عمامه اش را به سرگذاشت و نشست ، علّت را پرسيدم . فرمود: به احترام شما. من تقاضا كردم راحت باشد و استراحت كند، ايشان قبول كرده و فرمود: حال كه اجازه مى دهى من هم برمى دارم . من تمام درسهايى كه در محضرش خوانده… بیشتر »
29 فروردین 1396
استادى داشتم كه مدّتى خدمت او درس مى خواندم ، يك روز به هنگام درس ، درب اطاق باز شد. استاد بلند شد درب را بست وبرگشت و درس را ادامه داد. گفتيم : آقا مى گفتى ما مى بستيم ، فرمود: خوب نيست استاد به شاگردش دستور بدهد! خدا مى داند هر چه نزدش خواندم فراموش… بیشتر »